مادوناه اینجا با لباس نقرهای و روسری سفید است. دلش آشکار شده و پرتوهای نور از آن بیرون میآید. او میگوید: "اکنون همراه من برای همه کسانی که فردا حج را انجام خواهند داد، دعا کنید." ما دعای کردیم. "عزیزانم، دعوت من به شما این است تا بفهمید عشق مقدس پناهگاه دل بیعیب و نقص من است. بنابراین هیچکس نمی�بر میتواند بدون عشق مقدس وارد دل من شود. علاوه بر آن، از شمادست میخواهم ببینید که دل من بادگیر است که در بازگشت پسرم گندم را از کاه جدا خواهد کرد. اکنون شما را با عشق مقدس مبارک میکنم." او ما را مبارک گفت و رفت.